۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

رازهای انقلاب 57

این روزها همه به فکر انقلاب هستند ، حالا به صورت مخملی و خشونتی و کشت و کشتار و ..... و خلاصه هر جور شده میخوان با سابقه ی تارخی که دارند ، مردم رو تشویق به انقلاب کنند . این افراد تند رو که معمولا غیر از 24 ساعت پای کامپیوتر نشستن متاسفانه کار دیگه ای هم نمیکنند ، دائما از مسلح شدن مردم و شهادت و .. صحبت میکنند و فکر میکنند که به این سادگیها میتوانند مردم را به انقلاب دعوت کنند و حکومت هم میاید میگوید صدای انقلابتان را شنیدم و خدا حافظ !!!!
در انقلاب سال 57 چند مساله حائز اهمیت است که باید توجه این عزیزان قبل از هر چیزی به سمت آن جلب شود و سپس با توجه به آن موضوعات و خصوصیات روحی مردم ایران ، به تشویق مردم بپردازند و اینگونه است که با همان کامپیوتر هم میتوانند نقشی در اصلاح وضع موجود داشته باشند .

1 - انقلاب سال 57 یک ریشه ی دینی و عقیدتی محکم داشت . در آن سالها مردم واقعا از مرگ هراسی نداشتند و آن را همچون یک آزادی واقعای از زندگی دنیوی میدانستند . چنان مردم و جوانان را شستشوی مغزی داده بودند که تا سالها بعد هم میدیدیم که در جبهه ها بودند کسانی که با از جان گذشتگی خودشان را روی منور می انداختن و یا عاشقانه به دیدار مرگ میرفتند . اما امروز چگونه است ؟ چرا از این همه انسان معترض فقط گوشه ی قلیلی از آنها به خیابان می آیند ؟ چرا مردم میترسند ؟ آیا یکی از این دلایل این نیست که مردم از مرگ و شکنجه هراس دارند ؟ آیا مردم نمیترسند که زندگی دنیویشان تمام شود و این موقعیت شیرین را از دست بدهند ؟ پس باید فکری به حال روحیات مردمن کرد و همان حس بی باکی و دلیری را دوباره در مردم زنده کرد .
2 - انقلاب 57 و تمام انقلاب های مشابه دارای یک رهبر بوده است که تمامی حرکات مردم را سازماندهی میکرد . امروز ما میبینیم مثلا آقای هاشمی رفسنجانی که قصد امامت نماز جمعه تهران را دارند ، عده ای تشویق میکنند که مردم بروند و عده ای هم میگویند این کار اشتباه است وعده ای هم بی تفاوتند و نمیتوانند نظری بدهند . این باعث میشود عده ی زیادی در آن حرکت شرکت نکنند و حتی عده ی ای هم که موافقند از ترس اینکه تعدادشان به حد نصاب نرسد ، در آن حرکت شرکت نمیکنند و نتیجه این میشود که هر حرکتی از همان ابتدا با شکست مواجه میشود . یا به عنوان مثال میبینیم که عده ای پیشنهاد تاسیس یک تلویزیون میدهند و عده ای آن را تمسخر میکنند و یا به کسانی که اعلام آمادگی میکنند ایراد میگیرند و باز هم از همان ابتدا این حرکت مردمی را به دست خود ریشه کن میکنند . پس یک رهبر نیاز است تا تمام این حرکات را برنامه ریزی کند .
3 - انقلاب 57 برای تغییر نظام حکومتی بود و خواسته های مردم در آن نظام محلی از اعراب نداشت . اما در این نظام خیلی از خواسته های مردم با اصلاحات انجام پذیر است . حقوق زنان را میتوان در همین نظام رعایت کرد . قانون وکلا و مطبوعات را میتوان در همین نظام اصلاح کرد . اعدام ها را میتوان در همین نظام پایان داد . حجاب اجباری را میتوان در همین نظام حذف کرد . موسیقی و ماهواره و دیگر مسائل تفریحی و فرهنگی را میتوان در همین نظام آزاد کرد و حتی میتوان رهبری و ولی فقیه را هم کم کم از حالت بت خارج کرد و به یک شخصیت دینی و تشریفاتی تبدیل کرد که واقعا دخل و تصرفی در سیاست کشور نداشته باشد . خیلی از مردم از همین وضع موجود راضیند و نمیخواهند بهای سنگینی برای تغییرش بدهند و به قول معروف دو دوتا چهار تا سرشان میشود و حاضر نیستند برای دریافت یک لقمه نان بیشتر ، یک میلیون تومان پرداخت کنند.
4 - انقلاب 57 در کشوری انجام شد که حکومتش طرفدار مردمی نداشت و نیروی خر مذهبی مثل بسیج نداشت که با کوته فکری و حماقت لایزالش از آنچه که خودش هم نمیداند چیست تا پای جان حفاظت کند . بله این یکی از مهمترین نکات است . ان حکومت فقط به گارد شاهنشاهی و ارتش و شهربانی اش متکی بود که همانها هم از دل همین مردم بودند و بسیار کم بودند کسانی که تا پای جان بخاطر حکومت ایستادگی کنند . اما امروز میبینیم که هستند افراد نادان و بیسوادی به نام بسیجی که هر زمان رهبرشان صدایشان کنند همچون سگی دست آموز به شدت دمشان را تکان میدهند و به جان مردم می افتند و بعد با افتخار خود را سرباز امام زمان معرفی میکنند. جوانان کم سن و سالی که کوچکترین خاطه ای از بازماندگان جنگ هم ندارند ، چه برسد به خود جنگ ، اما خود را کسانی معرفی میکنند که چنگ رفته اند و وقتی میپرسی این بسیجی ها چه کاره ی این مملکتند ، میگویند همان هایی هستند که جبهه رفته اند ! ولی با کمال تعجب میبینیم که نسل جبهه و جنگ همین موسوی و هاشمی و منتظری و کروبی و طرفدارانشان هستند و نمیدانیم که چرا این افراد که یادگار آن دوران هستند این روزها در حصر خانگی به سر میبرند و طرفدارانشان اغتشاشگر معرفی میشوند ، اما این بسیجی ها تازه سر از تخم درآورده دنباله روی همان بسیجی های دوران جنگ محسوب میشوند . به هر حال باید به این نکته اهمیت داد که مردم باید یکپارچه شوند و درگیری داخلی باعث ایجاد هرج و مرج و کشتار بیگناهان میشود . خصوصا در شرایطی که قدرت و اسلحه ی حکومتی به بسیج داده میشود . شاید با ارشاد و شاید با تهدید بتوان این نیروی کم خرد را به سمت مردم جلب کرد .

در مجموع نظام سال 57 قبحش نزد مردم شکسته شده بود و مردم یکپارچه بودند و گوش به فرمان رهبری خمینی توانستند آن حماسه ی احمقانه را بیافرینند . حال نوبت روشنفکران جامعه ی ماست که یتوانند به یک اجماع برسند و یک رهبر برای مردم پیدا شود که بتواند در دلشان نفوذ کند و همه را با هم متحد نماید و البته از قشر اپوزیسیون نباشد چون این قشر سی سال است که نسخه های بی یر و تهی برای مردم ایران پیچیده اند که هیچ یک گره ای از مشکلات مردم که باز نکرد هیچ ، آنها را بیشتر زیر سلطه ی رژیم و بر چسب وطن فروشی و اعدام برده است بدون اینکه کوچکترین اخمی به چهره ی اپوزیسیون بیاورد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هر چه دل تنگتان میخواهد بنویسید . هیچ نظری سانسور نمیشود .